شیواداشت خاطرات مشهدو با مادرش مرور می کرد . گفت : من میخوام کفتر-اینجوری پر باز کنم -مثل کفتر.اینجوری بال داره . پر باز کنم برم بالای آسمون .
^ یکشنبه 17/10/91 10:41 عصر - آخرین تغییر : [0098] جمعه 22/10/91 7:59 عصر
علی صیاد، بی سر و سامان، ..: *شیرازی*:.، *ماه بانو*آرش و آتنا NOOB-SAILOR، گیسوکمند،ف .گ. تهرانی، 0098
شیوا :من روی صندلی می رفتم بالا - یه کفترارو می بیدم . کفترا دون می خوردن . پر باز می کردن . تو یادته ؟ نبودی ؟ گفتم : نه . من نبودم . بعد ادامه داد : من یادمه . مامان بریم کفترا رو ببینیم ؟!! - خاطرات دکتر بالتازار
چراغ شب خوابمونو شیوا شکست . مادرش یکی دیگه خرید و گفت : هر کی دست به شب خواب بزنه گوششو می برم . شیوا : دختر همسایه نیاد خونه مون . به این دست میزنه میشکنه !!! . گوششو می بری ؟ مادرش گفت : آره .شیوا : گوش بابارم می بری ؟ مادرش : آره . شیوا : گوش خودتم می بری ؟!!
ساعت 12:45 شب بود .شیوابه خواهرش گفت : فاطمه چرا خوابیدی ؟ خوابت میاد ؟ فاطمه : پ نه پ . شیوا شروع کرد به خوندن : پ نه پم . پ نه پم . پ نه پم !!!
( دیشب ) شیوا : بابا موش بگو ( قصه ی موش بگو ) . گفتم : نه میخوام بخوابم . اگه بگم خوابم می پره . شیوا : می پره کجا ؟!! - خاطرات دکتر بالتازار
ماشالله - قافیه باران
رو دیوار خونه مردم.......... - طنین مهرستا
خب راس میگخ کجا میپره؟ - هادی قمی
خدا ببخشش و نگهش دارد برایتان. - هادی قمی